یاعلی مدد  »

اقا جان یادبچه گیهایم میفتم پدرم همیشه میگفت کی باشد ببرمتون پابوس امام رضا اقاجانم همیشه توفکر وخیالم مسافرت بودیم شب خوابتومیدیدم تا اینکه دعوتم کردی وبه پابوست امدم از درب خانه تادر که تفتیشم کردن بی قرار وتپش قلبم بالا گرفت ازهمون جاقسمت گمشدگان حرمت رادیدم باخودگفتم اینجا کسی گم نمیشود بلکه در کنار حرمت خودراپیدا میکند اقاجانم دست برسینه وسلامت کردم سربه سجده گذاشتم واز اینکه چشمانم به گنبد منور طلایت افتاد خدایم راشکرکردم واشک همچون سیل از چشمانم شروع به باریدن کرد کبوتران حرمت برروی سرم پرواز میکردند باخود میگفتند که ما ساکن بهشت هستیم ومن بحال هروزشان غبطه میخوردم اقا جان یادمه همیشه کسی به پابوست می امد بهش میگفتم کاش ریگی بودم ودر زیر کفشانت جا میشدم ودر گوشه از صحن وسرایت جا میشدم 

اقا جان حالا امده ام کنار ضریع منورت عجب صفایی دارد دلدادگی عشق وعاشقی زائرانت 

گریه پشت پلکها همه زائرانت سد بسته اقا 

فقط میگوییم اقاجان ممنونتم که راهم دادی توحرمت

اقا میان زائرانت به خودم نگاه میکنم ازهمه روسیاهترم

اقا قوربونت برم توکه به رئوف بودنت محشور عالمی اخه من روسیاه چطور از درگهت نامید میشدم

اقا جانم من فقط از دستان تو حاجت میخواهم محتاج به دست بیگانه ام نکن 

اقاجانم صدقه سر صاحب الزمان ضمانتم بکن پیش خدا وند

اقاجانم محتاج کرمت هستم  محتاج حرمت هستم 

اقاجانم من که پیش خودت انقدر بی قرارتم اگر دور شوم از خودت چجورم 

اقایم مولایم ازت خداحافظی نمیکنم تازود برگردم 

اقا میشه لباس خادمیت رابرتنم کنی 
اقا حداقل سعادت وبلاگ نویسیت پیدا کرده ام 

خداروشکر میگوییم نظری سویم کن

بطلب ارزومندی که چند سال است ارزومند زیارتت هست ونمیتواند به پابوست بیاید 


موضوعات: اخلاقی
   پنجشنبه 4 مرداد 1397


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
جستجو